آخرین عناوین
پربیننده ترین عناوین
|
باهنر: كارگردان اصولگرايانم نه هنرپيشه آنها
محمدرضا باهنر، با سابقه هفت دوره حضور در مجلس از اين حيث يكي از منحصر به فردترين سياستمداران ايراني است. او در طول اين سالهاي حضور در مجلس رفته رفته از يك نماينده صرف به يكي از تاثيرگذارترين چهرههاي اصولگرا تبديل شد و تا جايي پيش رفت كه پس از فوت مرحوم عسگراولادي دبيركلي جبهه پيروان خط امام و رهبري را در اختيار گرفت. او در ماههاي اخير كه بحث داغ فعالين سياسي چيزي جز انتخابات مجلس آتي نيست تلاش چشمگيري براي انسجام اصولگرايان به خرج داده است. سياستمدار كرماني اصولگرايان البته فراز و فرودهاي متعددي را هم طي همين چند ماه تجربه كرده است.
او با علم به اينكه علي لاريجاني و جريان پايداري، اختلافات حل نشدني با يكديگر دارند تلاشهايش براي وحدت با اين جريان را رسانهاي و آنها را عضوي از خانواده اصولگرايي معرفي كرد. اين البته شايد پاسخي به بيتوجهي لاريجاني در فرآيند تشكيل حزب رهروان ولايت به وي بود؛ حزبي كه پدر معنوياش لاريجاني است و با وجود سالها همكاري و حتي دوستي محمدرضا باهنر در آن هيچ جايگاهي ندارد. به هر روي نقشآفريني او در فرآيندهاي پيشاانتخاباتي غيرقابل انكار است. درهمه مقاصد محافظهكاران ديروز و اصولگرايان سنتي امروز رد پاي باهنر و راههايي كه او تعيين كرده ديده ميشود. هنر باهنر، قدرت انعطافپذيري اوست. اگر يك روز بهشدت از گروهي انتقاد ميكند اصلا نبايد تعجب كرد كه فرداي همان روز با همان گروه نشسته باشد. او با عملكردش نشان داده تنها چيزي كه برايش اهميت دارد عملياتي شدن راهبردها و تحقق منافع و رسيدن به مقاصد است. تقريبا در تمام دوران سياسي محمدرضا باهنر او هميشه سعي كرده است از كارتي استفاده كند كه شانس پيروزي دارد. حالادر صفحه بازي اصولگرايان هم بدون توجه به آرايش ديگر مهرهها، هر جا كه صلاح ميداند در اين صفحه حركت ميكند. يك روز رودرروي پايداريها قرار ميگيرد و روز ديگر با آنها دور يك ميز مينشيند. زمين بازي باهنر برخلاف ديگر اصولگرايان، حد يقفي ندارد. اينچنين است كه اگر ماه پيش با صراحت به رد تئوري برتري اصلح نامقبول بر صالح مقبول آيتالله مصباحيزدي پرداخته بود و چند باري درباره آن سخن گفت ،همين سه روز پيش با صادق محصولي از مريدان آيتالله مصباحيزدي درباره وحدت اصولگرايي و راهبردهاي انتخاباتي حرف و حديث داشت. نايبرييس فعلي مجلس در تمامي سالهاي سياستورزي خود به گونهاي عمل كرده كه همكيشان اصولگرايش از او با عنوان لابيگر قهارسياست داخلي ياد ميكنند. اما آيا اين كار شدني است؟ نقش باهنر براي اين ائتلاف سياسي چيست؟ او در پاسخ به يكي از سوالات هميشه اين روزها مبني بر مخير شدن بين لاريجاني و پايداري ميگويد هرگز بر سر دوراهي نميماند. باهنر اگر تا همين چند سال پيش تنها بازوي اجرايي اصولگرايي بود حالا سوداي كارگرداني صحنه را دارد و صراحتا ميگويد نه هنرپيشه كه كارگردان است. اين روزها اصولگرايان با يك پرسش ديگر هم مواجها هستند؛ پرسشي كه پاسخ قطعي به آن ميتواند مرزبنديها را شفافتر كند. قرار است حول كدام محور اجماع صورت گيرد؟ جامعتيني كه يك پايه آن هنوز در ورود به انتخابات مجلس مردد است يا فرمول جامعتين به اضافه مصباحيزدي؟ باهنر فضا را اينگونه روايت ميكند: عدهاي در اين جريان ميگويند فرض كنيم كه اگر جامعه مدرسين حوزه علميه قم حاضر نشد در انتخابات مجلس دخالت كند كه اين احتمال همين الان هم بالا است. آنها ميگويند تكليف چيست؟ آيا اولويت بعديتان آيتالله يزدي است يا نه؟ وگرنه همين الان هم آيتالله يزدي دبير جامعه مدرسين و آيتالله موحدي كرماني دبير جامعه روحانيت مبارز از نظر همه ما مقبول هستند و بهتر است كه محور حقوقي باشد. اينكه حقيقي اولويت دوم باشد يا نه مورد بحث است. در اين باره اختلافي وجود ندارد. گفتوگو با كسي كه هنرش گفتوگو و لابي است كار سختي بود. او سياستمداري است كه اگر در طول مصاحبه اندكي به مخالفت بپردازيد صراحتا ميگويد من قرار است نظراتم را بگويم و شما منتشر كنيد. در تمام طول يك ساعت و چند دقيقهاي كه ميزبان بود تلاش كرد تا عنان مصاحبه را در اختيار بگيرد اما بالاخره مجاب شد تا به سوالات متعددي كه يك سويش وضعيت اصولگرايان بود، پاسخ دهد. حال و روز اصولگرايان چطور است؟ بايد نظام حزبي را به عنوان يك ابزار مردمسالاري دموكراسي بپذيريم؟ مثل چه چيزي؟ اين سوال را پاسخ نداديد كه حال اصولگرايان خوب است يا نه؟ شما هدف و وضعيت را نفسير كرديد. وحدت نياز و ضرورت اصولگرايان است. ما ميبينيم كه در سال ٩٢ اصولگرايان در وحدت گفتاري خيلي خوب عمل كردند و مشابه يكديگر از كليدواژههاي وحدت و انسجام صحبت كردند اما در وحدت عملياتي اخباري كه از داخل اردوگاه اصولگرايي به گوش ميرسد و شما هم اشاره كرديد مشخصا كساني هستند كه به دنبال تفرقهاند و ما بايد جلوي آنان را بگيريم. چه گروهي از اصولگرايان به دنبال تفرقه هستند يا فرياد انا رجل آنها بلند است؟ شما بحث تئوري كانديداهايي را مطرح كرديد كه حتما بايد راي بياورند. اشاره كرديد در ليست اصولگرايان بايد كانديداهايي باشند كه راي آور باشند. همان بحث اصلح معقول و صالح نامعقول بود. راهبرد و توصيه شما به دوستان اصولگرا مشخص است. اين نظر شما بازميگردد به همان بحث درباره تفرقه در جريان اصولگرا كه بايد اصولگرايي را غربالگري كنيم يا به دنبال اصولگرايي ناب هستيم. ريشه اين تفرقهها و جداييها كجاست؟ بازه زماني مشخصي هم دارد؟ اشاره كرديد كه نبود احزاب قوي در عدموحدت نقش دارند. نقش جامعتين در اصولگرايي چيست؟ بيشتر اصولگرايان قايل به فعاليت زير علم روحانيت هستند. يا جامعه مدرسين حوزه علميه قم يا جامعه روحانيت مبارز هستند كه همواره تلاش كردند نقش فصل الخطاب را داشته باشند. تاريخ فعاليت جناح راست يا محافظهكار قديمي و اصولگراي امروز را كه نگاه ميكنيم ميبينيم بدون اراده يا تاييد جامعتين اتفاقي در جريان اصولگرايي نيفتاده است. الان هم محل دعوا اين است كه زير نظر جامعتين فعاليت كنيم يا برخي چهرههاي روحاني؟ مشخصا جامعتين چه نقشي در وحدت اصولگرايي دارد؟ ضعف و قوتش كجا بوده است و اينكه نگاه فعالان اصولگرا به روحانيت و مشخصا جامعتين چيست؟ ضمن اينكه وحدت به قول آقاي مهدوي كني وحدت اعتقادي نيست بلكه وحدت عملي انتخاباتي است. امام سال ٤٢ كه دستگير و تبعيد شد با امامي كه رهبر انقلاب پيروز بود از نظر شخصيت حقيقي تفاوت نداشت. هر دو جا هم ثبت شده است. وقتي تبعيد ميشد پرسيدند چه احساسي داريد. گفت هيچ. وقتي هم بر ميگشت پرسيدند چه احساسي داريد. گفت هيچ. شخص امام هيچ فرقي نميكرد اما قبل از پيروزي انقلاب امام شخصيت كاريزماتيك بود و تسلط بر غربال داشت. اين را تبديل به يك تاثير حقوقي كرد. قانون اساسي نوشته شد و مردم راي دادند. اول به نوع حكومت راي دادند. در حاليكه در خيلي از كشورها براي نام انقلاب نه راي گرفته ميشد و نه انتخاباتي براي آن برگزار ميشد. آقاي قذافي ٤٠ سال رهبر انقلاب بود يا فيدل كاسترو هم همينطور بود. اينكه مراجعهاي و راي باشد. صدام هم مدعي بود رهبر انقلاب بود قبل از او هم... كه با توطئهاي او را كنار گذاشت. جزو گروه انقلابيون آن زمان بود. سادات هم جزو انقلابيون بود. قبل از فوت مرحوم عبدالناصر جزو تيم انقلابي بود. بسياري از انقلابها دهها سال بدون مراجعه به آراي عمومي بود. امام اولين فرد بود كه اينطور نبود. در تاريخ جاي ديگري را سراغ ندارم. بعد از پيروزي، انقلابي با آن عظمت خواستار همه پرسي بود كه اين حكومت را ميخواهند يا نه. آن زمان من شاهد بودم حتي نزديكترين مشاوران امام نميتوانستند هضم كنند كه امام چرا ميخواهد اين كار را انجام دهد؟ چه ضرورتي دارد؟ استدلال ميكردند كه مردم به خيابان آمدند و كشته دادند در برابر يك نظام قلدر و از شما استقبال كردند. چه احتياجي به رفراندوم است؟ امام گفت بايد بپرسيم. بايد اين قانونمند شود. بعد از قانون اساسي ولي فقيه رهبر نظام جمهوري اسلامي ميشود. با تعاريف و اختيارات مشخص قانوني. الان وحدت ما نيازمند وجود يك چهره كاريزماتيك است. اين چهره ممكن است شخصي حقيقي باشد يا حقوقي. تجربه ٣٠ سال كار سياسي به ما نشان داده كه بايد تكيه بر شخصيت حقوقي كنيم. ضمن احترامي كه براي آيتالله مهدوي و آيتالله مشكيني كه دبير جامعه مدرسين بود، قايل هستيم، جامعه مدرسين و جامعه روحانيت مبارز دو شخصيت حقوقي هستند كه در ٣٠ سال گذشته در هماهنگي با آنها كار كرديم. پشت سرمان را هم كه نگاه ميكنيم هيچ موقع ضرر نكرديم. در زير و بمهاي مهمي كه در انقلاب داشتيم از ليبراليسم و دعواهاي داخلي و خارجي و خروجها و هنجارشكنيها و فتنهها هر روز كه ميگذرد احساس ميكنيم تكيهگاه خوبي است. جامعتين پتانسيل لازم را دارد؟ چه كساني؟ جمعيت ايثارگران، جبهه پايداري كه ارتباطش با آقاي مصباح مشخص است و اصولگراياني كه معروف به اصولگراي سنتي هستند، آيا قايل به اين هستند كه بايد به اشخاص حقيقي روي آوريم؟ بحث سر مصاديق است؟ آيا فصلالخطاب بودن جامعتين را تمام گروههاي اصولگرا پذيرفتهاند؟ الان هيچ اختلافي وجود ندارد كه بين شخصيتهاي حقيقي و حقوقي اولويت قايل شود؟ اينها را ميتوانيد با مصداق بگوييد؟ قابل احصاست اما مرزبندي مشخصي ندارد؟ جامعتين خود اين نقشاش را پذيرفته است؟ در انتخابات ٩٢ با وجود اينكه آيتالله مهدويكني مقبوليت عام داشت اما حرفش روي زمين ماند. در مجلس نهم او ميگفت ما برادران اصولگرا را ميخواستيم جمع كنيم و يك ليست بدهيم اما ١٢ ليست بيرون آمد. باز هم اين مكانيزم جواب نداد. حتي در انتخابات رياست جمهور يا آقاي يزدي اعلام كرد كه آقاي مصباح كار را تا انشقاق و انشعاب در جامعه مدرسين هم پيش برد. شما مجموعهاي را مقبول ميكنيد و حكم ميدانيد كه خودشان هنوز به نتيجه نرسيدهاند. اينكه اساس اين نقش را بپذيرند يا نه. اگر بپذيرند به چه شكلي ميپذيرند؟ اين را در فاصله ٩ ماه مانده به انتخابات چطور ميخواهيد مديريت كنيد؟ شوراي داوري هنوز نپذيرفته كه داور باشد. ذيل شوراي داوري كه هنوز نپذيرفته چطور ميخواهيد فعاليت كنيد؟ ٩٢ كه تفاهم نكرديد؟ خيلي هم تلاش كرديد كه او را نگه داريد؟ چقدر اصولگرايان از نتيجه انتخابات ٩٢ تجربه كسب كردند؟ شما جانشين او در جبهه پيروان هستيد. اين رقابتها مصداقهاي كمي دارد؟ اينها بيشتر به چشم ميآيد؟ شما اشاره كرديد اين تجربه به دليل لغزنده بودن مجموعههاي ما به طور كامل منتقل نميشود. اگر بخواهيد جريان خودتان را با جريان اصلاحات مقايسه كنيد. ما در جريان اصلاحات در سال ٨٤ شبيه اين تشتت را داشتيم. با چند كانديدا وارد شديم و شكست خورديم اما آن تجربه به خوبي به ٩٢ منتقل شد. در سال ٩٢ مكانيزمي طراحي شد كه آقاي عارف به نفع آقاي روحاني كنارهگيري كرد و انسجام يك خروجي واحد داشت. الان هم با همان مكانيزم ٩٢ سعي ميكنند ٩٤ را پيگيري كنند. اگر بخواهيد شرايط خودتان را در مقايسه با جريان اصلاحات قرار دهيد، به نسبت آنها چقدر از تجربهتان ميتوانيد درس بگيريد. شرايط آنها را در انتقال تجربه چطور ارزيابي ميكنيد؟ قدرالسهمها را بگوييد. اما آقاي روحاني با تمام اين اتفاقات رييسجمهور شد. ایمیل مستقیم : info@shomalnews.com
شماره پیامک : 5000592323
working();
|
working();
|
« صفحه اصلي | درباره ما | آرشيو | جستجو | پيوند ها | تماس با ما » هرگونه نقل و نشر مطالب با ذكر نام شمال نيوز آزاد مي باشد